﴿تـقـصـیـرمـنـه؟!..|𝐃𝐢𝐚𝐧﴾
نمیزارم ازم دور شه حسی که باعث شد بینا کور شه،
نمیزارم تموم شه عشقی که بخاطرش قلبم مجبور شه
بره از شهر این تنم، با اینکه صورتم شکسته بازم میگم
این پورتال منم، پورتال درد شعله مرگ این ادم خودخواه منم، آتیشم عبورت میده چشمات و باز کن نقطه ظهورت اینه، نقطه عطف تو منم آدمی که صدبار شکست به تو منم، باختم چون جنگمون تظاهره منم بلد نیستم بشم اونی که از احساست میخوره، ادمی بودم ک تا دیدم دردت و گفتم این قلب میبُره،نشد بشم اونی که میبَره مزد ادمایی مث تو همونجا بیشتره، یاد گرفتی تظاهر کنی تا دفترچتو از بُردات پر کنی، برد به چه قیمت بیبی، به قیمت اینکه قلبت و خورد کنی؟، به قیمت اینکه نمونه پشتت حرفی که واسش مغزت و از غرور پر کنی؟ اوکیه این پایان منه دروغام در مقابل دروغات کمه، میگن دیلی توعه پس چرا پر اسم منه؟ شنیدم حرفات و جمعمت جمه،ولی اون وسط شعورت کمه که نمونده کسی ک پاش باز نشه به شهر تنت، نمیاد به ذهنم فکرت تو بگو حتی یذره، پشتم میگی وقتی دورت خالیه یسره، شدم پله معروفیت ی تنه، اینجا شهر دروغه، دروغ میگن اینجا شهر غمه، صرفِ خودم اینم تقاص اینه نخواستم قلبم بَرده بخره، تو لبخندای دنیام سهم من کمه، تو شهری ک میگن از عشق گرمه چرا انقد قلب من سرده؟ اینم من شدم ادمی که پایانِ درده، شاید تقصیر منه، منی که کم نزاشتم حتی یذره، ببخش اگه وُسع من کمه، خوبیام تو شهر دروغتون زَره،من که از خودت بودم بیبی چرا پوشیدی برام زِرِه؟!.. .
نمیزارم تموم شه عشقی که بخاطرش قلبم مجبور شه
بره از شهر این تنم، با اینکه صورتم شکسته بازم میگم
این پورتال منم، پورتال درد شعله مرگ این ادم خودخواه منم، آتیشم عبورت میده چشمات و باز کن نقطه ظهورت اینه، نقطه عطف تو منم آدمی که صدبار شکست به تو منم، باختم چون جنگمون تظاهره منم بلد نیستم بشم اونی که از احساست میخوره، ادمی بودم ک تا دیدم دردت و گفتم این قلب میبُره،نشد بشم اونی که میبَره مزد ادمایی مث تو همونجا بیشتره، یاد گرفتی تظاهر کنی تا دفترچتو از بُردات پر کنی، برد به چه قیمت بیبی، به قیمت اینکه قلبت و خورد کنی؟، به قیمت اینکه نمونه پشتت حرفی که واسش مغزت و از غرور پر کنی؟ اوکیه این پایان منه دروغام در مقابل دروغات کمه، میگن دیلی توعه پس چرا پر اسم منه؟ شنیدم حرفات و جمعمت جمه،ولی اون وسط شعورت کمه که نمونده کسی ک پاش باز نشه به شهر تنت، نمیاد به ذهنم فکرت تو بگو حتی یذره، پشتم میگی وقتی دورت خالیه یسره، شدم پله معروفیت ی تنه، اینجا شهر دروغه، دروغ میگن اینجا شهر غمه، صرفِ خودم اینم تقاص اینه نخواستم قلبم بَرده بخره، تو لبخندای دنیام سهم من کمه، تو شهری ک میگن از عشق گرمه چرا انقد قلب من سرده؟ اینم من شدم ادمی که پایانِ درده، شاید تقصیر منه، منی که کم نزاشتم حتی یذره، ببخش اگه وُسع من کمه، خوبیام تو شهر دروغتون زَره،من که از خودت بودم بیبی چرا پوشیدی برام زِرِه؟!.. .
۳.۴k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.